معنی فارسی plexal
B1مربوط به ساختارها یا فعالیتهای یک پلیکس.
Relating to the structures or activities of a plexus.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقهٔ پلکسیال مغز در پردازش اطلاعات دخالت دارد.
مثال:
The plexal region of the brain is involved in processing information.
معنی(example):
ساختارهای پلکسیال میتوانند بر نحوهٔ تفکر و احساس ما تأثیر بگذارند.
مثال:
Plexal structures can affect how we think and feel.
معنی فارسی کلمه plexal
:
مربوط به ساختارها یا فعالیتهای یک پلیکس.