معنی فارسی plinthlike
B1شبیه پایه یا زیرساز، توصیف اشیاء یا ساختارهایی که به شکلی محکم و پایدار قرار دارند.
Resembling a plinth; having the characteristics of a base or pedestal.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پایه مجسمه به شکل پلیت بود و بسیار محکم بود.
مثال:
The base of the sculpture was plinthlike and very sturdy.
معنی(example):
میز طراحی به شکل پلینت داشت که آن را باشکوه نشان میداد.
مثال:
The table had a plinthlike design that made it look regal.
معنی فارسی کلمه plinthlike
:
شبیه پایه یا زیرساز، توصیف اشیاء یا ساختارهایی که به شکلی محکم و پایدار قرار دارند.