معنی فارسی plomb
B1شاخهای که معمولاً برای توجیه یا تنظیم در سازهها استفاده میشود.
A weight used to determine verticality or to align objects.
- NOUN
example
معنی(example):
پلمب در دیوار وزن ساختار را پشتیبانی میکند.
مثال:
The plomb in the wall supports the weight of the structure.
معنی(example):
او از یک پلمب برای اطمینان از تراز بودن قفسهها استفاده کرد.
مثال:
He used a plomb to ensure the shelves were level.
معنی فارسی کلمه plomb
:
شاخهای که معمولاً برای توجیه یا تنظیم در سازهها استفاده میشود.