معنی فارسی ploughhead

B1

قسمتی از شخم‌زن که به زمین نزدیک است و به ایجاد شخم در خاک کمک می‌کند.

The part of a plough that cuts into the soil to create a furrow.

example
معنی(example):

سر شخم‌زن بعد از برخورد با یک سنگ در مزرعه آسیب دیده بود.

مثال:

The ploughhead was damaged after hitting a rock in the field.

معنی(example):

او سر شخم‌زن قدیمی را با یک سر جدید برای کارایی بهتر تعویض کرد.

مثال:

He replaced the old ploughhead with a new one for better performance.

معنی فارسی کلمه ploughhead

: معنی ploughhead به فارسی

قسمتی از شخم‌زن که به زمین نزدیک است و به ایجاد شخم در خاک کمک می‌کند.