معنی فارسی plout

B2

فقدان غنای مالی، قدرت و ثروت به خصوص در یک جامعه.

Wealth or influence, especially in a community context.

example
معنی(example):

پلوط جامعه به تأمین مالی مدارس جدید کمک کرد.

مثال:

The plout of the community helped fund new schools.

معنی(example):

پلوط او در دنیای تجارت درهای زیادی را برایش باز کرد.

مثال:

His plout in the business world opened many doors for him.

معنی فارسی کلمه plout

: معنی plout به فارسی

فقدان غنای مالی، قدرت و ثروت به خصوص در یک جامعه.