معنی فارسی plowwise

B1

دانشی یا تجربه مربوط به شخم‌زنی.

Knowledgeable or wise in the practice of plowing.

example
معنی(example):

او دانش شخم‌زنی داشت و می‌دانست چه زمانی باید کاشت را شروع کند.

مثال:

She was plowwise, knowing just when to start tilling.

معنی(example):

یک کشاورز با دانش شخم‌زنی همیشه شرایط آب و هوایی را در نظر می‌گیرد.

مثال:

A plowwise farmer always considers the weather conditions.

معنی فارسی کلمه plowwise

: معنی plowwise به فارسی

دانشی یا تجربه مربوط به شخم‌زنی.