معنی فارسی plowwoman
B1زنی که شغلش شخمزنی و کشاورزی است.
A female farmer who plows the land.
- NOUN
example
معنی(example):
کشاورز زن با مهارت به تنهایی از زمین مراقبت کرد.
مثال:
The plowwoman skillfully managed the field on her own.
معنی(example):
او یک کشاورز زن متعهد است و همیشه سخت کار میکند.
مثال:
She is a dedicated plowwoman, always working hard.
معنی فارسی کلمه plowwoman
:
زنی که شغلش شخمزنی و کشاورزی است.