معنی فارسی plug the gap

B2

پر کردن یک شکاف یا کمبودی در یک زمینه خاص.

To fill a void or shortfall in a particular area.

example
معنی(example):

ما باید کمبودی را در تأمین مالی پروژه‌مان جبران کنیم.

مثال:

We need to plug the gap in our project funding.

معنی(example):

سیاست جدید هدفش پر کردن خلأ در خدمات اجتماعی است.

مثال:

The new policy aims to plug the gap in social services.

معنی فارسی کلمه plug the gap

: معنی plug the gap به فارسی

پر کردن یک شکاف یا کمبودی در یک زمینه خاص.