معنی فارسی plug into
B2وصل شدن به منبعی برای استفاده از انرژی یا اطلاعات.
To connect to a source of power or information.
- VERB
example
معنی(example):
شما میتوانید برای شارژ تلفن خود به پریز دیواری وصل شوید.
مثال:
You can plug into the wall socket to charge your phone.
معنی(example):
او تصمیم گرفت از طریق تماس ویدئویی به جلسه وصل شود.
مثال:
He decided to plug into the meeting via video call.
معنی فارسی کلمه plug into
:
وصل شدن به منبعی برای استفاده از انرژی یا اطلاعات.