معنی فارسی plungingly
B1بهطور عمیق و ناگهانی به سمت پایین رفتن یا سقوط کردن.
In a manner that involves a sudden or steep descent.
- ADVERB
example
معنی(example):
غواص با یک جهش عمیق به آب زلال استخر پرید.
مثال:
The diver jumped plungingly into the deep end of the pool.
معنی(example):
برگهای پاییزی بهطرز عمیق از شاخهها سقوط کردند.
مثال:
The autumn leaves fell plungingly from the branches.
معنی فارسی کلمه plungingly
:
بهطور عمیق و ناگهانی به سمت پایین رفتن یا سقوط کردن.