معنی فارسی pob
B1تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری
A break or pause, often used informally.
- OTHER
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند در پیک نیکشان یک پوب بگیرند.
مثال:
They decided to take a pob during their picnic.
معنی(example):
یک پوب میتواند برای استراحت در پارک مفید باشد.
مثال:
A pob can be helpful for relaxing in the park.
معنی فارسی کلمه pob
:
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری