معنی فارسی podge
B1پودج کردن، چسباندن یا مخلوط کردن مواد مختلف به شکلی که یکپارچه شوند.
To mix or combine substances, especially in a way that creates a cohesive blend.
- noun
noun
معنی(noun):
A fat person
example
معنی(example):
او از یک قاشق بزرگ برای پودج کردن مواد با هم استفاده کرد.
مثال:
He used a large spoon to podge the ingredients together.
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت تکههای مختلف کاغذ را روی بوم پودج کند.
مثال:
The artist decided to podge different pieces of paper onto the canvas.
معنی فارسی کلمه podge
:
پودج کردن، چسباندن یا مخلوط کردن مواد مختلف به شکلی که یکپارچه شوند.