معنی فارسی pols

B1

نفوذها، تأثیری که در تصمیم‌گیری‌ها دارد و بر روی رأی‌دهندگان و سیاستمداران تأثیر می‌گذارد.

Influences or powerful people, particularly in politics.

noun
معنی(noun):

A politician.

example
معنی(example):

رای‌دهندگان از نامزدی که بیشترین نفوذ را داشت حمایت کردند.

مثال:

The voters supported the candidate with the most pols.

معنی(example):

در سیاست، داشتن نفوذ درست می‌تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.

مثال:

In politics, having the right pols can make a big difference.

معنی فارسی کلمه pols

: معنی pols به فارسی

نفوذها، تأثیری که در تصمیم‌گیری‌ها دارد و بر روی رأی‌دهندگان و سیاستمداران تأثیر می‌گذارد.