معنی فارسی polygynous
B1چندزنی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مرد با چند زن در ارتباط است.
Pertaining to or characterized by polygyny.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار چندزنی کلونی برای محققان جذاب است.
مثال:
The polygynous structure of the colony is fascinating to researchers.
معنی(example):
در یک محیط چندزنی، سلسلهمراتبها میتوانند بسیار پیچیده شوند.
مثال:
In a polygynous environment, hierarchies can become quite complex.
معنی فارسی کلمه polygynous
:
چندزنی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مرد با چند زن در ارتباط است.