معنی فارسی polyspondylic
C1پلیسوندیلیک، صفتی برای توصیف موجوداتی که دارای تعداد غیرطبیعی مفاصل هستند.
Describing an organism that has multiple or excessive joints.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت پلیسوندیلیک موجود زنده امکان انعطافپذیری را فراهم میکند.
مثال:
The polyspondylic nature of the organism allows for flexibility.
معنی(example):
در زیستشناسی جانوری، گونههای پلیسوندیلیک مفاصل بیشتری نسبت به حد معمول دارند.
مثال:
In zoology, polyspondylic species have more joints than usual.
معنی فارسی کلمه polyspondylic
:
پلیسوندیلیک، صفتی برای توصیف موجوداتی که دارای تعداد غیرطبیعی مفاصل هستند.