معنی فارسی possessedly
B1به صورت تسخیرشده یا به وضوح تحت تأثیر قرار گرفته، به ویژه در حالتهای غیرطبیعی.
In a manner that suggests being controlled by an external force or influence.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور جنونآسا صحبت کرد، گویی که روحی دیگر او را تسخیر کرده است.
مثال:
He spoke possessedly, as if another spirit had taken over him.
معنی(example):
در فیلمهای ترسناک، شخصیتها معمولاً بهطور جنونآسا عمل میکنند وقتی که تحت تأثیر نیروهای تاریک قرار دارند.
مثال:
In horror films, characters often act possessedly when influenced by dark forces.
معنی فارسی کلمه possessedly
:
به صورت تسخیرشده یا به وضوح تحت تأثیر قرار گرفته، به ویژه در حالتهای غیرطبیعی.