معنی فارسی possessionary
B2دارای حق مالکیت بر یک شئ یا دارایی، مرتبط با مفهوم برخورداری از حقوق و مسئولیتها.
Relating to or denoting an interest or claim over something owned.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
علاقهای تصرفی در املاک به شما حقوق خاصی نسبت به آن میدهد.
مثال:
A possessionary interest in property gives you certain rights over it.
معنی(example):
او حس تصرفی برای انباشت ثروت داشت.
مثال:
He felt a possessionary urge to accumulate wealth.
معنی فارسی کلمه possessionary
:
دارای حق مالکیت بر یک شئ یا دارایی، مرتبط با مفهوم برخورداری از حقوق و مسئولیتها.