معنی فارسی potenty
B1قدرت یا تأثیرگذاری یک فرد در بیان یا عمل.
The quality of being potent or influential in expression or action.
- NOUN
example
معنی(example):
قدرت سخنرانی او توجه همه را جلب کرد.
مثال:
The potenty of his speech captured everyone's attention.
معنی(example):
قدرت او در ارائه ایدهها او را به یک رهبر بزرگ تبدیل کرد.
مثال:
Her potenty in presenting ideas made her a great leader.
معنی فارسی کلمه potenty
:
قدرت یا تأثیرگذاری یک فرد در بیان یا عمل.