معنی فارسی pothering
B1حالت آشفته یا نگران بودن در مورد مسائل کماهمیت.
Engaging in fussing or being anxious over trivial matters.
- VERB
example
معنی(example):
آنها بعدازظهر را بر روی مسائل بیاهمیت آشفتگی کردند.
مثال:
They spent the afternoon pothering over trivial matters.
معنی(example):
آشفتگی را متوقف کن و بر روی مسئله اصلی تمرکز کن.
مثال:
Stop pothering and focus on the main issue.
معنی فارسی کلمه pothering
:
حالت آشفته یا نگران بودن در مورد مسائل کماهمیت.