معنی فارسی poxed

B1

مبتلا شدن به بیماری آبله، به ویژه در مورد کسی که دچار ضایعات پوستی ناشی از یک بیماری مسری است.

Affected by a disease, particularly one that causes a skin rash like smallpox.

example
معنی(example):

او سال گذشته به این بیماری مبتلا شد.

مثال:

He was poxed by the illness last year.

معنی(example):

کودکان بعد از ابتلا به ویروس مبتلا شدند.

مثال:

The children were poxed after catching the virus.

معنی فارسی کلمه poxed

: معنی poxed به فارسی

مبتلا شدن به بیماری آبله، به ویژه در مورد کسی که دچار ضایعات پوستی ناشی از یک بیماری مسری است.