معنی فارسی prandially

B2

به نحوه خوراک یا غذا خوردن اشاره دارد.

In a manner related to eating, often used in formal contexts.

example
معنی(example):

او هر شنبه شب به صورت prandially غذا می‌خورد.

مثال:

She eats prandially every Saturday evening.

معنی(example):

آنها رویداد را به صورت prandially سازمان‌دهی کردند و مطمئن شدند که همه به خوبی غذا خورده‌اند.

مثال:

They organized the event prandially, making sure everyone was well-fed.

معنی فارسی کلمه prandially

: معنی prandially به فارسی

به نحوه خوراک یا غذا خوردن اشاره دارد.