معنی فارسی preagitated

B1

احساس پریشانی یا اضطراب قبل از بروز یک رویداد مهم.

Feeling anxious or agitated before an important event.

example
معنی(example):

او قبل از ارائه بزرگش احساس پریشانی می‌کرد.

مثال:

She felt preagitated before her big presentation.

معنی(example):

وضعیت پریشان او تمرکز کردن را برایش سخت کرده بود.

مثال:

His preagitated state made it hard for him to concentrate.

معنی فارسی کلمه preagitated

: معنی preagitated به فارسی

احساس پریشانی یا اضطراب قبل از بروز یک رویداد مهم.