معنی فارسی preagitating
B1ایجاد احساس پریشانی یا اضطراب پیش از یک رویداد.
Causing someone to feel anxious or agitated in anticipation of an event.
- VERB
example
معنی(example):
صداهای بلند نوزاد را پریشان میکرد.
مثال:
The loud noises were preagitating the baby.
معنی(example):
او متوجه شد که خبر دوستانش را بیشتر از آنچه که انتظار داشت پریشان میکند.
مثال:
He realized the news was preagitating his friends more than he expected.
معنی فارسی کلمه preagitating
:
ایجاد احساس پریشانی یا اضطراب پیش از یک رویداد.