معنی فارسی preagonal

B2

نشانه‌های قبل از مرگ، به ویژه در شرایط اضطرابی.

Relating to the period immediately before death, often characterized by distress.

example
معنی(example):

او قبل از حادثه نشانه‌های پیش‌مرگ را تجربه کرد.

مثال:

He experienced preagonal signs before the accident.

معنی(example):

علائم پیش‌مرگ می‌تواند شامل اضطراب شدید و سردرگمی باشد.

مثال:

Preagonal symptoms can include severe anxiety and confusion.

معنی فارسی کلمه preagonal

: معنی preagonal به فارسی

نشانه‌های قبل از مرگ، به ویژه در شرایط اضطرابی.