معنی فارسی preamalgamation

B1

مرحله ادغام اولیه یا ترکیب مواد یا عناصر قبل از یک فرآیند کلیدی.

The initial phase of combining materials or elements before a key process.

example
معنی(example):

پیش ادغام مواد تشکیل‌دهنده برای دستور پخت مهم است.

مثال:

Preamalgamation of the ingredients is important for the recipe.

معنی(example):

تیم استراتژی‌های پیش ادغام را برای پروژه بحث کرد.

مثال:

The team discussed preamalgamation strategies for the project.

معنی فارسی کلمه preamalgamation

: معنی preamalgamation به فارسی

مرحله ادغام اولیه یا ترکیب مواد یا عناصر قبل از یک فرآیند کلیدی.