معنی فارسی prebade

B1

زمانی که کسی قبل از یک رویداد یا عمل، چیزی را از قبل مشخص می‌کند.

To arrange or set something in advance before it occurs.

example
معنی(example):

او پیش از ظهر جلسه را گذاشت تا حضور همه را تضمین کند.

مثال:

He prebade the meeting to ensure everyone's presence.

معنی(example):

او قبل از دیدار با دکتر، وقت ملاقات را گرفت تا از انتظار جلوگیری کند.

مثال:

She prebade her visit to the doctor to avoid waiting.

معنی فارسی کلمه prebade

: معنی prebade به فارسی

زمانی که کسی قبل از یک رویداد یا عمل، چیزی را از قبل مشخص می‌کند.