معنی فارسی preceptory
B1به معنای محلی یا نهادی که در آن به اصول و قواعد خاصی پایبند میشوند.
A place or organization where specific rules or principles are followed.
- NOUN
example
معنی(example):
پریکپتوری به خاطر کد رفتار سختگیرانهاش معروف بود.
مثال:
The preceptory was known for its strict code of conduct.
معنی(example):
اعضای پریکپتوری از دستورالعملهای تعیینشده پیروی کردند.
مثال:
Members of the preceptory followed the established guidelines.
معنی فارسی کلمه preceptory
:
به معنای محلی یا نهادی که در آن به اصول و قواعد خاصی پایبند میشوند.