معنی فارسی preceptorate
B1به معنی جامعه یا دورهای که در آن مربیان به آموزش و راهنمایی شاگردان میپردازند.
A body of preceptors, especially in an educational setting.
- NOUN
example
معنی(example):
پریکپتوری برای آموزش پزشکی ضروری است.
مثال:
The preceptorate is essential for medical training.
معنی(example):
در پریکپتوری، حرفهایهای با تجربه به تازهواردها راهنمایی میکنند.
مثال:
In the preceptorate, experienced professionals mentor newcomers.
معنی فارسی کلمه preceptorate
:
به معنی جامعه یا دورهای که در آن مربیان به آموزش و راهنمایی شاگردان میپردازند.