معنی فارسی preclusion

C1

ممانعت، عملی که مانع از پذیرفته شدن یا استفاده از چیزی می‌شود.

The act of preventing something from being accepted or used.

noun
معنی(noun):

The act of precluding.

معنی(noun):

The condition of being precluded.

example
معنی(example):

جلوگیری از برخی شواهد ممکن است بر نتیجه دادگاه تأثیر بگذارد.

مثال:

The preclusion of certain evidence may affect the trial outcome.

معنی(example):

قوانین جلوگیری کمک می‌کنند تا انصاف در روند قانونی حفظ شود.

مثال:

Preclusion rules help maintain fairness in the legal process.

معنی فارسی کلمه preclusion

: معنی preclusion به فارسی

ممانعت، عملی که مانع از پذیرفته شدن یا استفاده از چیزی می‌شود.