معنی فارسی precogitate

B1

پیش‌نگری کردن، به معنای تصور کردن یا بررسی نتایج قبل از وقوعشان.

To think or foresee something in advance.

example
معنی(example):

او سعی کرد نتیجه بازی را پیش‌بینی کند.

مثال:

He tried to precogitate the outcome of the game.

معنی(example):

در برخی داستان‌ها، شخصیت‌ها می‌توانند رویدادها را پیش‌بینی کنند.

مثال:

In some stories, characters can precogitate events before they happen.

معنی فارسی کلمه precogitate

: معنی precogitate به فارسی

پیش‌نگری کردن، به معنای تصور کردن یا بررسی نتایج قبل از وقوعشان.