معنی فارسی precombating

B1

فرایند آماده‌سازی یا جنگیدن پیش از درگیری اصلی.

The act of engaging in preliminary combat or preparations.

example
معنی(example):

آنها در حال پیش‌نبرد مشکلات قبل از کنفرانس هستند.

مثال:

They are precombating the issues before the conference.

معنی(example):

پیش‌نبرد مشکلات بالقوه برای کار تیمی ضروری است.

مثال:

Precombating potential conflicts is essential for teamwork.

معنی فارسی کلمه precombating

: معنی precombating به فارسی

فرایند آماده‌سازی یا جنگیدن پیش از درگیری اصلی.