معنی فارسی precondemning
B1پیشداوری، قضاوت یا انتقاد قبل از فهم کامل یک وضعیت یا موضوع.
Judging or condemning someone or something before having full information.
- VERB
example
معنی(example):
گزارش در حال پیشداوری دربارهٔ اقدامات شرکت بود.
مثال:
The report was precondemning the actions of the company.
معنی(example):
او احساس میکرد که رسانهها قبل از محاکمه او را پیشداوری میکنند.
مثال:
She felt the media was precondemning her before the trial.
معنی فارسی کلمه precondemning
:
پیشداوری، قضاوت یا انتقاد قبل از فهم کامل یک وضعیت یا موضوع.