معنی فارسی precontrol

B1

کنترل پیش از آغاز یا قبل از وقوع یک عمل یا فرایند.

The act of controlling something in advance.

example
معنی(example):

مهندس سیستم پیش‌کنترلی برای ماشین‌آلات اجرا کرد.

مثال:

The engineer implemented a precontrol system for the machinery.

معنی(example):

پیش‌کنترل در تضمین پروتکل‌های ایمنی حیاتی است.

مثال:

Precontrol is vital in ensuring safety protocols.

معنی فارسی کلمه precontrol

: معنی precontrol به فارسی

کنترل پیش از آغاز یا قبل از وقوع یک عمل یا فرایند.