معنی فارسی precynical
B1این واژه به معنی بدبینی قبل از وقوع یک موقعیت یا رویداد است.
The state of being cynical before evaluating a situation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بدبین او باعث شد به همه چیز شک کند.
مثال:
His precynical nature made him question everything.
معنی(example):
او نگرش بدبینانهای به سیاست و رسانهها دارد.
مثال:
She has a precynical view on politics and media.
معنی فارسی کلمه precynical
:
این واژه به معنی بدبینی قبل از وقوع یک موقعیت یا رویداد است.