معنی فارسی predisciplined

B1

حالت دانش‌آموزانی که آموزش و تمرین‌های انضباطی را قبل از فعالیت‌های رسمی انجام داده‌اند.

Referring to individuals who have received training or practice in discipline prior to formal activities.

example
معنی(example):

دانش‌آموزان پیش‌انضباط یافته احتمال بیشتری برای موفقیت داشتند.

مثال:

The predisciplined students were more likely to succeed.

معنی(example):

او از اینکه چقدر خوب خود را پیش‌انضباط کرده بود، احساس افتخار می‌کرد.

مثال:

She was proud of how well she had predisciplined herself.

معنی فارسی کلمه predisciplined

: معنی predisciplined به فارسی

حالت دانش‌آموزانی که آموزش و تمرین‌های انضباطی را قبل از فعالیت‌های رسمی انجام داده‌اند.