معنی فارسی prediscriminated
B1بیشتر صفت یا فعل، بیانگر اینکه یک فرد یا گروه نسبت به دیگران قبلاً در نظر گرفته شده است.
Describes data or individuals that have been previously distinguished in a biased manner.
- VERB
example
معنی(example):
دادهها بر اساس سن و جنسیت تبعیض قائل شده بود.
مثال:
The data was prediscriminated based on age and gender.
معنی(example):
این مطالعه نشان داد که مدارس به طور پیشینی علیه گروههای خاص تبعیض قائل شدند.
مثال:
The study showed that schools prediscriminated against certain groups.
معنی فارسی کلمه prediscriminated
:
بیشتر صفت یا فعل، بیانگر اینکه یک فرد یا گروه نسبت به دیگران قبلاً در نظر گرفته شده است.