معنی فارسی predisliking
B1عمل داشتن احساس منفی یا بیعلاقگی نسبت به چیزی.
The act of having a negative feeling or disinterest towards something.
- VERB
example
معنی(example):
پیشنافرینی به یک ژانر میتواند بر انتخابهای سینمایی شما تأثیر بگذارد.
مثال:
Predisliking a genre can affect your movie choices.
معنی(example):
پیشنافرینی او به فیلمهای درام به خوبی شناخته شده بود.
مثال:
His predisliking for drama films was well-known.
معنی فارسی کلمه predisliking
:
عمل داشتن احساس منفی یا بیعلاقگی نسبت به چیزی.