معنی فارسی predismissal

B1

عمل رد کردن یک ایده یا نظر قبل از اینکه درست بررسی شود.

The act of dismissing an idea or opinion before it has been adequately evaluated.

example
معنی(example):

رَد پیش‌ینظر ایده همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The predismissal of the idea surprised everyone.

معنی(example):

پس از رد پیش‌نگاهی پیشنهاد، سر و صدا زیادی به پا شد.

مثال:

There was a loud uproar after the predismissal of the proposal.

معنی فارسی کلمه predismissal

: معنی predismissal به فارسی

عمل رد کردن یک ایده یا نظر قبل از اینکه درست بررسی شود.