معنی فارسی predispute

B1

مراجعه به مناقشه یا تناقض درباره یک موضوع قبل از اینکه به وقوع بپیوندد.

To dispute or contest something before it occurs.

example
معنی(example):

آنها سعی کردند شرایط توافق‌نامه خود را قبل از امضا مورد مناقشه قرار دهند.

مثال:

They tried to predispute the terms of their agreement before signing.

معنی(example):

وکلا می‌خواستند هرگونه مسئله‌ای که ممکن است بروز کند را پیشاپیش مناقشه کنند.

مثال:

The lawyers wanted to predispute any issues that might arise.

معنی فارسی کلمه predispute

: معنی predispute به فارسی

مراجعه به مناقشه یا تناقض درباره یک موضوع قبل از اینکه به وقوع بپیوندد.