معنی فارسی preembodiment

B1

پیش‌وجود، مرحله‌ای است که در آن ایده‌ها و اندیشه‌ها قبل از تجلی در واقعیت، در ذهن وجود دارند.

The state of existing in a preliminary form or conceptually before actual manifestation.

example
معنی(example):

پیش‌وجود ایده‌ها در فلسفه اهمیت دارد.

مثال:

The preembodiment of ideas is important in philosophy.

معنی(example):

هنرمندان اغلب به پیش‌وجود مفاهیم خود می‌پردازند.

مثال:

Artists often explore the preembodiment of their concepts.

معنی فارسی کلمه preembodiment

: معنی preembodiment به فارسی

پیش‌وجود، مرحله‌ای است که در آن ایده‌ها و اندیشه‌ها قبل از تجلی در واقعیت، در ذهن وجود دارند.