معنی فارسی preendeavor

B1

تلاشی که قبل از اقدام اصلی برای آماده‌سازی لازم انجام می‌شود.

An effort or attempt made prior to a main endeavor.

example
معنی(example):

آنها پیش از شروع پروژه، تلاشی برای درک نیازها انجام دادند.

مثال:

They undertook a preendeavor to understand the project requirements.

معنی(example):

برنامه‌ریزی قبل از تلاش برای موفقیت پروژه حیاتی است.

مثال:

Preendeavor planning is crucial for project success.

معنی فارسی کلمه preendeavor

: معنی preendeavor به فارسی

تلاشی که قبل از اقدام اصلی برای آماده‌سازی لازم انجام می‌شود.