معنی فارسی preexperience
B1تجربههایی که قبل از یک رویداد یا موقعیت خاص کسب میشوند.
Experience gained prior to a particular event or position.
- NOUN
example
معنی(example):
آموزش پیشتجربه برای کارکنان جدید ضروری است.
مثال:
Preexperience training is essential for new employees.
معنی(example):
او بر روی فعالیتهای پیشتجربه تمرکز کرد تا مهارتهای خود را تقویت کند.
مثال:
He focused on preexperience activities to enhance his skills.
معنی فارسی کلمه preexperience
:
تجربههایی که قبل از یک رویداد یا موقعیت خاص کسب میشوند.