معنی فارسی pref
B1واژهای که به معنای ترجیح یا اولویت استفاده میشود.
A preferred option or choice in a particular context.
- noun
noun
معنی(noun):
Short for preference.
example
معنی(example):
او یک دوستدار (پرفرنس) آخرین روندهای مد است.
مثال:
She is a pref for the latest fashion trends.
معنی(example):
من به موسیقی کلاسیک نسبت به پاپ ترجیح میدهم.
مثال:
I have a pref for classical music over pop.
معنی فارسی کلمه pref
:
واژهای که به معنای ترجیح یا اولویت استفاده میشود.