معنی فارسی prelacies
B2مفاهیم ابتدایی یا مفاهیم مقدماتی که می‌توانند به اساس یک بحث یا استدلال اشاره کنند.
Preliminary ideas or discussions that serve as a foundation for further thought.
- noun
noun
معنی(noun):
The office of a prelate.
معنی(noun):
The prelature; prelates considered as a group.
معنی(noun):
A church government or organisation administered by prelates.
example
معنی(example):
بحث شامل برخی موضوعات ابتدایی درباره‌ی هنجارهای اجتماعی بود.
مثال:
The discussion included some prelacies about social norms.
معنی(example):
قبل از اتخاذ تصمیم، چندین مورد ابتدایی را در استدلال‌مان بررسی کردیم.
مثال:
Before making a decision, we addressed several prelacies in our reasoning.
معنی فارسی کلمه prelacies
:
مفاهیم ابتدایی یا مفاهیم مقدماتی که می‌توانند به اساس یک بحث یا استدلال اشاره کنند.
