معنی فارسی prefatory
B2مقدمهای، مربوط به مقدمه یا بیانی است که به آمادهسازی زمینه یا ارائه محتوا کمک میکند.
Serving as a preface; introductory in nature.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Introductory, preliminary, serving as a prelude or preface.
example
معنی(example):
نکات مقدمهای لحن کنفرانس را تعیین کرد.
مثال:
The prefatory remarks set the tone for the conference.
معنی(example):
او قبل از استدلال اصلی، نظرات مقدمهای را اضافه کرد.
مثال:
She included prefatory comments before the main argument.
معنی فارسی کلمه prefatory
:
مقدمهای، مربوط به مقدمه یا بیانی است که به آمادهسازی زمینه یا ارائه محتوا کمک میکند.