معنی فارسی prefabricated
B2ساخته شده از قبل و آماده برای کاربرد، معمولاً به صورت تکه‌های جداگانه.
Constructed in advance, typically in modular sections that can be assembled quickly.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Manufactured in advance, usually to a standard format, and then assembled on site
مثال:
A prefabricated home
معنی(adjective):
Invented in advance
مثال:
They both told the police a prefabricated version of events.
example
معنی(example):
اجزای پیش‌ساخته به محل ساخت و ساز رسید.
مثال:
The prefabricated components arrived at the site for construction.
معنی(example):
آنها یک طرح پیش‌ساخته را برای صرفه‌جویی در زمان انتخاب کردند.
مثال:
They chose a prefabricated design to save time.
معنی فارسی کلمه prefabricated
:
ساخته شده از قبل و آماده برای کاربرد، معمولاً به صورت تکه‌های جداگانه.
