معنی فارسی preguess
B1پیشگویی، پیشبینی کردن پاسخها یا نتایج قبل از اینکه واقعاً پیش بیاید.
To guess something before it actually happens or before having enough information.
- VERB
example
معنی(example):
قبل از امتحان، باید پاسخها را بر اساس چیزی که مطالعه کردهام، پیشبینی میکردم.
مثال:
Before the test, I had to preguess the answers based on what I studied.
معنی(example):
معلمان اغلب از دانشآموزان میخواهند که پیشبینی کنند در امتحان چه خواهد بود.
مثال:
Teachers often ask students to preguess what will be on the exam.
معنی فارسی کلمه preguess
:
پیشگویی، پیشبینی کردن پاسخها یا نتایج قبل از اینکه واقعاً پیش بیاید.