معنی فارسی preguidance
B1راهنمایی اولیه، راهنمایی یا مشاورهای که قبل از شروع یک فعالیت یا تصمیمگیری ارائه میشود.
Initial guidance provided before embarking on a task or making a decision.
- NOUN
example
معنی(example):
کارگاه، راهنماییهای اولیهای ارائه داد تا به ما کمک کند مسیر شغفی خود را انتخاب کنیم.
مثال:
The workshop provided preguidance to help us choose our career paths.
معنی(example):
راهنماییهای اولیه میتوانند برای گرفتن تصمیمات آگاهانه بسیار مفید باشند.
مثال:
Preguidance can be very helpful for making informed decisions.
معنی فارسی کلمه preguidance
:
راهنمایی اولیه، راهنمایی یا مشاورهای که قبل از شروع یک فعالیت یا تصمیمگیری ارائه میشود.