معنی فارسی preguided

B1

احساس کرده که قبل از اقدام به انجام یک کار، راهنمایی اولیه دریافت کرده است.

Having received initial guidance or support before undertaking a task.

example
معنی(example):

او بعد از شرکت در جلسه آشنایی احساس راهنمایی اولیه کرد.

مثال:

She felt preguided after attending the orientation session.

معنی(example):

راهنمایی اولیه به او کمک کرد تا الزامات پروژه را درک کند.

مثال:

Being preguided helped him understand the project requirements.

معنی فارسی کلمه preguided

: معنی preguided به فارسی

احساس کرده که قبل از اقدام به انجام یک کار، راهنمایی اولیه دریافت کرده است.