معنی فارسی preimbuing
B1عمل پیشآغشته کردن به معنی پر کردن ویژگیهایی خاص به طور پیشینی.
The act of imbueing beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال پیشآغشته کردن متن با تصویرسازی غنی است.
مثال:
She is preimbuing the text with rich imagery.
معنی(example):
نویسنده در حال پیشآغشته کردن صحنههایش با تنش است.
مثال:
The writer is preimbuing his scenes with tension.
معنی فارسی کلمه preimbuing
:
عمل پیشآغشته کردن به معنی پر کردن ویژگیهایی خاص به طور پیشینی.